تا اينکه روز پنجشنبه گذشته روزنامه شرق با انتشار سرمقالهاي که به قلم رئيس انجمن کليميان ايران در خصوص هولوکاست به چاپ رسيد، خط بطلاني بر همه انديشههاي خوشبينانه کشيد. اينکه واقعيت هولوکاست چيست و آيا اين قضيه از اساس دروغ بوده يا اينکه کشتاري همچون ديگر کشتارهايي بوده که سرنخ آن را بايد در انديشههاي خشونتطلب غربي جستوجو کرد، شايد چندان مهم نباشد، ولي اينکه پرداختن به موضوع هولوکاست، دستاويزي ميشود تا يک رسانه درون نظام همسو با غرب و صهيونيستها، هجمه به بالاترين مقام اجرايي کشور را در قالب يک يادداشت در دستور کار قرار دهد و رئيسجمهور را به جهت آنکه چند سال پيش موضوع هولوکاست، بزرگنمايي و دروغ بودن آن را مطرح کرده بود، به باد انتقاد بگيرد و بار ديگر در کنار صهيونيستها طرح هر نوع بحثي را در باب چگونگي اين مثلاً واقعه تاريخي، برنتابند، از اهميت بيشتري برخوردار است. اما در رابطه با هولوکاست چند مطلب گفتني وجود دارد که قطعاً همين مطالب باعث شده تا برخي در صورت ورود به اين حوزه با تکفير و فشار صهيونيستها و نخبگان رسانهاي داخلي و خارجي آن مواجه شوند:
1- بدون شک هيتلر در کشتار يهوديان اقداماتي انجام داده بود که نميتوان به راحتي آن را انکار کرد. اما کشتار 6ميليون يهودي يا سوزاندن آنها در کورههاي آدمسوزي، قطعاً افسانهاي بيش نيست. در اين رابطه به نظر ميرسد «هرزل» باني صهيونيسم نمونه کامل و معروف تبديل اسطوره به يک تاريخ غلط که در خدمت ناسيوناليسم قرار گرفت، بوده است. هرزل که يک صهيونيسم ديپلمات بود با طرح چنين مباحثي به دنبال افسانهاي بود تا بتواند يهوديان را حول يک محور و در يک سرزمين جمع کند و براي او مسئله اساسي و عمده گردآوردن يهوديان به صورت يک ملت واحد و در يک منطقه جغرافيايي مشخص مهم بود. به همين دليل از نظر هرزل، يهودستيزي با اهداف او همسو بود، چراکه باعث مهاجرت سادهتر هموطنان يهودياش ميشد. او کاملاً از اين امر آگاه بود چراکه به صراحت گفته بود يهودستيزان به بهترين متحدان ما بدل خواهند شد. پس آنچه هيتلر انجام داد کاملاً امري هماهنگ شده براي پيادهسازي يک سناريوي بزرگ بود و اين مختص رفتار هيتلر نبود، بلکه فرداي روزي که «ون پلوف» يکي از وزراي روسيه تزاري در شهر «کيچينف» اقدام به دستگيري و کشتار يهوديان کرد، هرزل صهيونيسم، خطاب به اين وزير روسي ميگويد: «من به شما کمک ميکنم تا از شر يهوديان انقلابي خلاص شويد».
اين عمق آن فاجعهاي است که انجام گرفت آن هم توسط رهبران يهودي که در کسوت صهيونيست به دنبال تسويه حساب با يهوديان معتقد و انقلابي بودند تا با اين اقدامات،هم از شر اين جماعت انقلابي و وابسته به وطن خود در تک تک کشورهاي اروپايي خلاصي پيدا کنند و هم با نعل وارونه به اين کشتارهاي سازماندهي شده، فضاي رعب و وحشت را در اروپاي شرقي و غربي ايجاد کرده و مقدمات سرازير شدن آنها را به سرزمين مسلمانان فراهم نمايند. وگرنه مگر در همان دوراني که به اصطلاح يهودکشي در آلمان و روسيه صورت ميگرفت در کشورهاي ديگر کشتاري وجود نداشت؟ وقتي فلان کودک پنج ساله فلسطيني به جرم سنگ پرت کردن به يک سگ که به صورت اتفاقي به خودروي سرباز صهيونيستي اصابت ميکند،دستگير و به همراه پدر بازداشت ميشود،به دليل يهوديستيزي است يا احياناً ملت مظلوم فلسطين کورههاي آدمسوزي براي صهيونيستها تدارک ديدهاند و ميخواهند با اين سنگ ميليونها يهودي – بخوانيد صهيونيسم – را در کورههاي آدم سوزيشان بسوزانند. قطعاً اين آقاي نويسنده سرمقاله روزنامه شرق و همچنين دستاندرکاران اين روزنامه به درستي ميدانند آنچه در نحوه مواجهه با صهيونيستها وجود دارد به جهت آن است که اين جماعت خودبين و ددمنش همچون آقاي «اشتاينر» آلماني معتقد هستند که يهودي بودن يعني انسان برتر بودن و تا زماني که اين تفکر غلط در ذهن آنها ريشه دوانيده باشد، بايد هرگونه نقد هولوکاست با واکنش جدي مواجه گردد. چه بسا در فردايي ديگر سنگپراني کودکان فلسطيني نسخه جديدي از هولوکاست تبليغ شود و دراين رابطه صهيونيستها کتابها بنويسند که ملت فلسطين ميليونها يهودي را در سرزمين موعود در زير خروارها سنگ، زنده زنده دفن کردند و دوستان رسانهاي ما در اين سوي ميدان نيز در همراهي با صهيونيستها مقالهها نوشته و مرثيهها بسرايند.
2- کافي است عزيزان روزنامه شرق که اقدام به چاپ مقالات و يادداشت براي هولوکاست ميکنند به منابعي که تاکنون در اين زمينه منتشر شده است، نگاهي هرچند گذرا داشته باشند. يواخيم پرينز يکي از خاخامهاي صهيونيست است که پس از مهاجرت به امريکا به مقام رياست کنگره جهاني يهود رسيد و يکي از رهبران سازمان صهيونيسم جهاني است، در کتابي با عنوان «ما يهوديان» نوشته است: «اسطوره نژاد آريا که توسط هيتلر دنبال ميشد باعث شکوفايي اسطوره صهيونيسم گرديد.» و در يادداشتي که از سوي رهبران صهيونيسم درتاريخ 22 ژوئن 1933 براي هيتلر ارسال کردند، به صراحت نوشتند: «صهيونيسم معتقد است که بايد احياي حيات ملي يک قوم که امروز شاهد نمونهاي از آن در آلمان، با ارزشدهي به ابعاد مسيحي و ملي هستيم،در نزد ملت يهود نيز ايجاد شود. در صورتي که آلمانها اين همکاري را بپذيرند، صهيونيستها تلاش خواهند کرد تا يهوديان را به خارج از آلمان هدايت کنند و ورود آنها به آلمان را تحريم خواهند کرد.» در پي همين رابطه و درخواست بود که آلمانها اين همکاري را پذيرفتند و «آلفرد روزمبرگ» تئوريسين ناسيونال سوسياليسم در سال 1937 يعني چهار سال پس از درخواست رهبران صهيونيسم از هيتلر چنين ميگويد: «صهيونيسم بايد کاملاً تحت حمايت ما باشد تا هر ساله تعداد زيادي از يهوديان آلمان به فلسطين انتقال يابند.» بنابر اين به خوبي روشن است که رهبران صهيونيسم از به قدرت رسيدن هيتلر استقبال کردند زيرا به برتري «نژادي» و دشمني هيتلر با «همانند شدن» يهوديان با ساير ملتها موافق بودند. از اين رو بود که در همان مقطع نتوانستند خوشحالي خودشان را پنهان کنند و از پيروزي هيتلر بر دشمن مشترکشان يعني نيروهاي ليبراليسم بسيار خرسند بودند.
3- سؤال اينجاست اکنون که موضوع هولوکاست و افسانههاي حول آن بر همگان روشن شده است، چرا بايد يک بار ديگر توسط يک روزنامه داخلي اين موضوع طرح و برجسته شود؟ اگر هدف تخريب احمدينژاد است که متأسفانه بعد از طرح موضوع هولوکاست توسط وي، ايشان به نوعي بحث ملت اسرائيل را مطرح کردند و از يک حکومت جعلي، ملتسازي کردند که خيلي مورد استقبال جماعت رسانهاي معاند انقلاب و حتي صهيونيستها قرار گرفت و اگر هدف اعلام وفاداري و همدردي با صهيونيستهاست که بارها اين اقدام در زمان حاکميت اصلاحطلبان در نشريات و روزنامههاي زنجيرهاي آنها مطرح شده بود و بازگشت مجدد با همان ادبيات و وفاداري آنها به صهيونيستها، چندان نکته جديدي نيست. اما اگر اين رفتارها براي گرا دادن به دولت جديد آقاي روحاني است که نشان دهند هنوز در بر همان پاشنه دوران اصلاحات ميچرخد، لازم است رئيسجمهور محترم و منتخب مردم، از همين ابتداي امر تکليف خود را با اين جماعت ساختارشکن که قائل به هيچ خطوط قرمزي نيستند، روشن کند که در غير اين صورت باز شاهد همان چالشهاي رسانهاي دوران اصلاحات خواهيم بود.